Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

بارها دوست داشتم قسمتی از کتابهای موراکامی رو بخونم و حسم رو در لحظه به شکلی که کاملا قابل درک باشه منتشر کنم.
من رو بابت صدای گوش خراش و نپخته م ببخشید.
محضِ ثبتِ لحن و خاطره و سبکِ مطالعه در این زمان.

۱۶ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۰۰
tahi :D
هربار که اثرهای موراکامی رو میخونم لذت میبرم و اینگار که هرچند بار چیز تکراری بخونی بازم داری چیزی یاد میگیری،یا بی دقتم یا نوشته های اون جذابه! که خوب مسلما نوشته های اون جذابه!و من تبرئه میشم!
با اینکه چندین ماه پیش هم چندین صفحه از کتاب"از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم"رو مطالعه کردم باز هم دارم همون صفحه هارو میخونم و اصلا کسل کننده نیست.
فعال تر شدم،خیلی فعال تر کلی میدوم و راه میرم و ورزش میکنم شاید تاثیر کتاب شمرده بشه اما بیشتر فکر کنم تقصیر سامسونگه! D:
یکم قبل [چند روز قبل] حال مناسبی نداشتم و دلگیر و ناراحت بودم ولی دلایلش اونقدر بی ارزش بودن که لازم نیست چیزی راجب شون بنویسم!
پروژه های درسی زیادی دارم و خبر پاس شدن فیزیکه امروز من رو کلی ذوق زده کرد!
در کنار پروژه ها کتاب مذکور رو دنبال میکنم و سخت خوشنودم،جا داره بازم بگم زندگی بعضی وقتا خیلی خوشگل میشه و این خوشگلی گاهی از چیزای خیلی مسخره سرچشمه میگیره.برعکسش هم برای زشتی هاش صدق میکنه.
و فکر کنم صفحه ی 40 باشم،محض تموم شدن کتاب راجبش مینویسم.
۱۱ نظر ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۲۸
tahi :D

از سفر نگم که خب خوب بود و قسمتی ازش اذیتم کرد

بعد از رسیدن به خونه حسابی حالم بد بود سردرد و تهوع و کلی حس بد...!

الان وضعیت بد نیست و خوبم،از پیام رسان های داخلی بگم براتون؛

واقعا چی راجبمون فکر کردن؟!

هیچی نگم بهتره!

۱۳ نظر ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۰۰
tahi :D

از وقتی پیام رسان داخلی نصب کردم دیگه احساس نمیکنم تنهام.

۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۴۰
tahi :D
و بازم سفر
امیددارم(دارم)که سفر خوبی باشه 
هنوز حتی یه دونه خرت و پرت هم جمع نکردم
کلی پروژه و درس هست که باید کامل کنم توی همین تعطیلات
امیدوارم گیاه هام توی مدتی که نیستم آسیب نبینن
"نامه به کودکی که هرگز زاده نشد"رو بیشتر از نیمه خوندم،حس ها و عواطف نویسنده چه قدر بامن هماهنگی داره و از این کلی لذت میبرم
باید بعد از سفر حسابی راجبش توضیح بدم.
"کوری" رو که از تهران خریده بودم،روز دوم فروردین هدیه ش کردم به داییم،چند بار دیده بودم که با بقیه راجب کتاب هایی که خونده حرف میزنه،حس کردم شاید هدیه بدی نباشه،و اول فروردین زادروزش بود و خب اون کتاب یه هدیه بود از طرف من.
در حالی که کوری رو هنوز نخوندم اون رو هدیه کردم و فکر میکنم باید حتما حتما تهیه ش کنم و در اولین فرصت بخونم.
قصد دارم توی سفر چند تا کتاب بخرم ولی هنوز کتابهای نیمه تموم و حتی کتاب های دست نخورده زیادی دارم.
اخیرا فکر کتابهای الکترونیکی خیلی توی سرمه ولی من دوست دارم کتاب رو لمسش کنم و شاید خیلی اینطور بد باشه.
امیدوارم یا باهاش کنار بیام یا تند تند بتونم کتاب بخرم و به نسخه های الکترونیکی ش اصلا توجه نکنم.

امروز 7 شهریور سالِ 1397،و من چند روز هست که متوجه شدم فراموش کردم بعد از تموم شدن کتابِ"نامه به کودکی که هرگز زاده نشد"راجبش بنوسم،امروز مینویسم و با اینکه از تموم کردن اون کتاب مدت زیادی میگذره اما خوب به خاطر دارم که همراهش چه قدر گریه کردم.
کتاب فوق العاده و غم ناکی بود.
بارها در حین خوندن خودم رو جای زن گذاشتم و به این فکر کردن اگر در اون موقعیت ها بودم چه میکردم.
پیشنهاد من به کسایی که سلیقه م میپسندن این کتاب هم ست.
۱۹ نظر ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۵۳
tahi :D