Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه» ثبت شده است

پروژه؟ تموم شد.

و آخرین امتحان باقی مونده.

هفتم از اینجا میریم.

گاهی نمیدونم خوشحالم از تموم شدن یا مثل سگ غمگینم.

عجیبه.

۰ نظر ۰۲ بهمن ۰۲ ، ۱۳:۳۶
tahi :D

زمان خیلی سریع میگذره! به شکل عجیب و باورنکردنی یک سال و شش ماه از اومدنمون به این خونه میگذره

خونه ای که توش خندیدیم، گریه کردیم و ترسیدیم.

دیگه تکرار نمیشه.

واشنا بهم کمک کن بهترین تصمیم هارو برای زندگی که با سرعت نور در حال گذر بگیرم.

واشنا دوستت دارم.

۰ نظر ۲۴ دی ۰۲ ، ۱۹:۲۰
tahi :D

خب سلام نوشتن با فکر کردن خیلی فرق داره خیلی.

انگار باید از اونجایی بگم که ترم پنج برام یکم دیر تر شروع میشه، ترم پنجی که یه جورایی اسمش ترم یک.

نمیدونم راجب ترک کار چیزی اینجا گفتم یا نه اما به هر صورت با تموم شدن تعطیلات تابستونی منم کارم تموم کردم.

اولاش تو خونه بودم و درگیر یه سری پروژه بعدم که کارای چیپ مزخرف فارغ التحصیلی و در ادامه ثبت نام مجدد ... می دونید راستش خیلی عذاب آوره  به هر صورت تموم شد.

یه چندتا مقاله غیر مرتبط به رشتم نوشتم و خب جواب هم داد اما انگار به اسم خودم ثبت نشدن :))))) ولی نشون از این داره که اونقدرام بد نبودن.

امشب حال عجیبی داشتم آشفته و ناراحت چه خوبه که اینجا و واشنا رو دارم ...

میدونم میدونم حواست بهم هست میدونم واشنا تو قلبم همیشه دارمت❤

۰ نظر ۰۷ آبان ۰۰ ، ۰۱:۲۷
tahi :D

از عنوان هیچی پیدا نیست! میدونم.

برای من کلییی چیز پیش اومد که نتونستم بیام و بنویسم، خب نتیجه ی دانشگاه همونی شد که میخواستم حتی بهتر!

دارم کارای جدیدی انجام میدم و بنظرم امیدبخش.

رهگذرهای لعنتی عجیب روی روحیاتت تاثیر دارن، نمیدونم دیگه باید چی بگم همه چیزا رو نمیشه گفت میدونید که.

واشنا؟ :)))))) خیلی دوستت دارم.

۱ نظر ۰۹ مهر ۰۰ ، ۱۷:۴۴
tahi :D

میتونم یکم گلایه کنم؟دانشگاه و کار عجیب روم فشار اوردن این وسط قفسه سینم درد میکنه و احساس میکنم هرشب داره دردش بیشتر میشه...

باید بشینم و منتظر بمونم واشنا این خستگیا رو از تنم ببره بیرون من کلی روز خوب طلب دارم :))))

۱ نظر ۲۸ تیر ۰۰ ، ۰۸:۴۴
tahi :D