Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۱۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

خب

اینگاری مرده بودم این چند روز :|

خیلی فضا سنگین میشه وقتی بعد چند روز متوالی میام

تقریبا نیمی از "عقاید دلقک" رو خوندم

14 فصل از 21 فصل 

حس خوبی بهم میده که روی مبل میشینم و هی پا از اون پا برمیدارم و ورق میزنم و عین خیالمم نیست ساعت چنده و اصلا چند تا مسیج و میس دارم

وقتی هم که به چشمام استراحت میدم دلم هی عررر میزنه که عاغا کتابو ور دار بخون تمومش کن دیگه D:

من عوض شدن دیپم محاله یه طورایی من ژرف عوض نمیشم

[به خرید عصر فکر میکند و قلبش تپش تندی را پی میگیرد]

۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۶
tahi :D

ملت بی‌شعور میان تو زندگی ما، شعور می‌دیم دست‌شون، می‌رن تو زندگی بقیه!چون وقتی مدیرعامل بشی دلت نمی‌خواد کسی دور و برت باشه که می‌دونه یه روز چوپون بودی!

۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۵۷
tahi :D

شیطونه میگه که

خیلی وقته حرفای ناراحت کننده نزدی خیلی وقته که هی پوکر و خوشحالی نمیخوای یکم عاچقانه بگی!تو ته تهت عاچقانه گویی بودااا نکنه یادت رفته!؟:|

هوم،حس و حال خودم رو درک نمیکنم نه که قبلا درک میکردم نه!,قبلا هم درک نمیکردم یعنی از یه مدتی به بعد کلا گنگ و پیچیده شده وضعیت-_-

دوست داشتم یه طورای دیگه ای بود همه چی ولی خب!

اگر قرار نیست بیای تو را فراموش کردنت آرزوست!

[تف تو عاچقانه هایی که آدمو ناناحن میکنن تف]

۰۳ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۳
tahi :D

فکر کنید که دارید به یه جعبه کوچولو جم و جور نگاه میکنید و تصور تون از داخل جعبه یه انگشتر یا یه حلقه دخترونه یا گوشواره یا هرچیز دیگه ای در این زمینه هاست!

بعد یهو بازش کنید ببینید که ؛

اون داخل یه USB  داشته انتظار شمارو میکشیده D:

[درحالی که متوجه شده ست که میشود هنوز با چیز های کوچک خوشحال شد لبخند میزند وزمزمه میکند ممنون دوستم]

:)

۰۱ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۹
tahi :D

اییییم

یه جوری تابستون کوتاهه که بیا 55 دقیقش رفت!

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۵
tahi :D