چارِ چارِ هزار چارصد
جمعه, ۴ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ ب.ظ
اومدم بنویسم توی موقعیت عجیبی از زندگیم هستم یهو دیدم کِی تو موقعیت عجیب نبودم؟هیچ وقت.
خب معلومه زندگی یه فیلم سینمایی کوتاه نیست که تموم شه دوباره پلیش کنی و ببینی و همیشه ثابت باشه،زندگی یه سریال عجیب غریب که چه طولانی باشه چه کوتاه حسابی متعجبت میکنه...
نمیدونم،یه چیزایی اصلا برای گفتن نیست مثل ادمایی که میان و میرن اونا شبیه رهگذرا توی پیاده رو فیلم و سریالان ادمای بیخود و نامفید،ولی خب اگر نباشن همه چی غیر طبیعی میشه میدونین؟.
دیروز مرخصی گرفتم نیم ساعت،رفتم کتابفروشی چندتا کتاب پرسیدم و نداشتن مشغول دیدن کتابا بودم خانومه پرسید برای هدیه میخواین؟گفتم اره گفت چند سالشه؟ گفتم هدیه به خودم.چند ثانیه هنگ بود بعدش چشاش خندید :)))))
ما طبق معمول از واشنا طلب یاری و امید میکنیم و میریم.