Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

این فیلد نمیتواند خالی باشد

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دیروز یکی از دوستام بهم پیشنهاد(اصرار)کرد که "بوف کور"بخونم!من که خیلی وقته راجب این کتاب شنیده بودم،یه سری میگفتن حتما بخونش و عده ای میگفتن مناسب نیست و بهتر از این کتاب زیاده و کتاب هم پشت بندش معرفی میکردن،با خودم گفتم زیاد کاری برای انجام دادن نیست پس میتونم بخونمش.

من عادت عجیبی به خوندن کتابایی دارم که ماله خودمن،دوست ندارم pdf بخونم اما خب دیروز عصر اینکارو شروع کردم،32 تا صفحه خوندم و خیلی شدید چشمم میسوخت برای همین نتونستم ادامه بدم.

امروز نزدیکای ظهر از خواب پاشدم یه مقدار چیزی شبیه صبحونه خوردم و ادامه ی کتاب رو شروع کردم.

کتاب همین چند دقیقه پیش تموم شد.

ایجاد احساساتی غریب و دلهره آور!

من رو به یاد یه کتاب انداخت،کتابی که وقتی نوجوون تر بودم از شوهر خاله ی خودم قرض گرفتم کتابی عجیب،اون کتاب رو کامل نخوندم یادمه فقط برای اسمش اونو قرض گرفتم!مطمئن نیستم احتمالا اون کتاب اسمش"دختر شاه پریون"بود از یه نویسنده ی ایرانی که امروز با سرچ متوجه شدم اسمش"مهدی اعتمادی".

توی عالم بچگی دوست داشتم که کتاب بخونم اما کتابا برای من سنگین بودن و حوصله م نمیذاشت کلمات گنده گنده رو بفهمم،و کسی هم نبود که بهم بگه اینو نخون بیا اینو بخون!

ادمای اهل کتاب دور و برم زیاد نبود،شاید الان با خودتون بگید قضیه چیه؟اصلا مگه قرار نبود راجب بوف کور بنویسه!راستش بوف کور بهانه س خیلی وقته که میخوام بیام و بنویسم اما نمیشد یعنی میومدم توی پنل و کلی مینوشتم بعد با خودم میگفتم که چی؟اینا چیه؟سریع هم پاک شون میکردم و لپ تاپ خاموش میکردم و میرفتم.

داشتم میگفتم،پدرم وقتی جوون بوده نسبتا اهل مطالعه بوده از کتابایی که توی طاقچه ی اتاق از جوونیاش مونده مشخصه،مادرم اما نه زیاد جدیدا چرا کتاب میخونه و دوست داره اما قبلا نه.اون وقتا که میرفتم خونه ی خالم یه کتابخونه جم و جور داشتن واسه خودشون با خودم میگفتم چقدر خوبه اما برای داشتنش تصوری نداشتم داشتن یه کتابخونه کوچیک برای خودم،کلا تو بچگی هم ذهنم و ارزوهام محدود بود به چیزای بزرگ فکر نمیکردم همیشه سردستی ترین موارد پیش نظرم بود.

حالا راجب "بوف کور"راستش من از این کتاب ترس برم داشت اولین بار بود که کتابی از"صادق هدایت"میخوندم.بهتون گفته بودم که نوشته های نویسنده های ایرانی منو گیج و سردرگم میکنن و لذتی که باید برام به همراه ندارن.

این کتاب خالی از لطف نبود.در عین اینکه احساسات عجیبی در ادم زنده میکنه و با توجه به اینکه من همیشه موقع کتاب خوندن انگار که دارم فیلم میبینم تاثیر عمیقی روی حسم گذاشت.

بارها و بارها گفتم که نوشتن من راجب کتاب صرفا برای خودمه که بمونه و شاید یه روزی به کارم بیاد،و شاااید یه نفر مطلبی که نوشتم بخونه و ترغیب بشه به مطالعه!،من نه نقد بلدم نه بررسی.چیزی که از ذهنم میگذره مسلما نمیتونم کامل و تمیز ارائه بدم.همین.

دلتون خواست برید و یه کتاب دست بگیرین حال منو که خیلی عوض میکنه شاید شماهم.

برش از کتاب:

«آیا سرتاسر زندگی یک قصه مضحک، یک متل باور نکردنی و احمقانه نیست؟»

نظرات (۸)

۱۴ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۵۱ اینجانب ناشناس
اولا تبریک بهت که تونستی یه کتاب دیگه رو تموم کنی، حس خوبیه و امیدوارم با نوشته صادق هدایت حال کرده باشی. چند تا داستان کوتاه از هدایت خوندم قبلا و زندگینامه تاریکی هم داره که در آخر به خودکشی ختم میشه.
اگه امکانش بود فایل PDF ش رو حالا چه تو همین پست یا چه توی تلگرام بفرست و بزار، خیلی وقت بود میخواستم بخونم اما زمان نداشتم براش. مرسی
پاسخ:
سلام مرسی 
اره...
چشم میفرستم برات
امیدوارم بخونی و دوس داشته باشی
نمی‌دونم چرا تا حالا مقاومت کردم و نرفتم بخونمش...
پاسخ:
=)))) منم در برابر پیشنهادای بقیه مقاومت کردم ولی دیگه اخرش خوندمش
به نظرم کتاب سمی ای نیست که بگم نخون و اذیتت میکنه 
دیدگاه های متفاوتی وجود داره در موردش
ببین اگر سلیقه ته بخون اگرم نه که دیگه ...
نمیفهمم ادمایی رو که میگن نخونش
من اسفند ماه خوندمش و باید بگم فوق العاده منو جذب کرد
از اون دسته کتابا که بعد از تموم شدنش بازم فکرتو درگیر میکنه ( نه بصورت منفی)
خیلی لذت بردم
مبهم بود و مرموز حتی اما دوسش داشتم!!! نمیدونم چرا!
پاسخ:
الان چند روزی هست که خوندمش و واقعا گاهی اوقات عمیقا بهش فکر میکنم 
عجیبه...
سلیقه ها متفاوت و اینکه اونایی که میگن نخون خودشون کتاب رو درک نکردن و نفهمیدن =))))
اره عجیبه واقعا مدتی واقعا درگیرت میکنه بنظرم هیوقت فراموشش نمیکنی!
اره موافقم:))) یا مثلا فک میکنن چون صادق هدایت خودش خودکشی کرده کتابش ممکنه باعث شه اونام خودکشی کنن!!!!! :/
پاسخ:
:))))) بنظرم کتابای صادق هدایت رو باید چندبار خوند
راجب فراموش نکردنش هم موافقم 
خوشحال میشم کتابایی که دوست داشتی و لذت بردی از خوندنشون به منم معرفی کنی 
۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۶ فلامینگو سابق
به به میبینم که از صادق خوندی و بلاخره حرف گوش کردی به نظرم سگ ولگرد را هم بخون تهمینه جان فرصت رو غنیمت شمردی و گودریدز کتبی که خوندی ثبت کردی ولی جالب بود که چیزی راجبشون ننوشتی میتونم بپرسم چرا؟
پاسخ:
چشم:))))
اخ راستش من نقد و بررسی نیست کارم برای همین فکر کنم همین که توی وبلاگ چند خط راجب کتاب مینویسم کافی باشه 
8 درصد اون 32 تا کتابی که ثبت کردم توی یه روز ثبت شده :))))))))))))))
اره قصد داشتم چند سال بعد دوباره بخونمش:))
حتما عزیزم :)
نیمه تاریک وجود دبی فورد رو خوندی؟ خیلی ازش لذت میبرم و خیلی مفیده در عین حال
کتاب بلوغ اشو رو هم دوس داشتم ارامش داره برام عجیبه! واسه همین چندین اثر دیگشم گذاشتم نوبت
:))
من کتابای روانشناسی طور خیلی دوس دارم فلسفی طوری هم ! ولی مثلا خوندن خودت باش دختر خسته م کرد حالا بدختی من همزمان اینو با خجالت نکش دخترو خریدم دوتاش خسته م کرد و بزور تمومش کردم ب هیچکی پیشنهادش نمیکنم خیلییی گزاف حرف میزنه:))) همشون توصیه های عادی بود که تمام عمر حفظشون بودم:/
پاسخ:
خیلی هم خوب چشم میذارم تو لیستم
ااااا راستش منم دوسش نداشتم زیاد رو اعصابم بود یعنی واقعا کسل کننده بود خصوصا جاهایی که مثال میزد تا بهتر درک کنیم ولی من خسته میشدم از خوندن برای همین زیاد طول کشید تا تمومش کنم....
درواقع یه سری از کتابای انگیزشی بداز کار در میان اینم از هموناس احتمالا =))))
امیدوارم کیفشو ببری
وای خوشحالم توهم اینطور فکر میکنی:))) واقعا خسته کننده بود:/ و تکراری! منم بزور تموم شدن هی میخوندم بلکه ب چیز جالبی برسم ینی ب این امید ولی دریغ:)))
پاسخ:
=)))))))) مرسی
من که ی مدت ترجیح میدم دیگه کتاب انگیزشی نخرم زیادی انگیزم رفت بالا D:
بوف کور نمیدونم چرا اینقدر معروفه اگه صادق خودکشی نمیکرد عمرا اینقدر این کتاب اسم در نمیکرد کتاب مسخ هم ارزش خوندن نداره بنظرم
اگه کتاب دارک میخوای سمفونی مردگان خیلی جالبتره سر و تهش مشخصه و نیاز به تفسیر و رمزگشایی نداره

پاسخ:
اووووم نمیدونم واقعا نظرات دوستان متفاوته....
نخوندم مسخ ولی شاید یه روز خوندمش
راستش اتفاقا سمفونی مردگان رو دارم ولی ی مقدار خوندم ازش دیدم خیلی به فازم نمیخورد اون موقع ها.... میخونمش... مرسی ازت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.