Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلام اتفاقایی که این چند روز افتاده یکم عجیب غریبه و من نمیدونم از کجا باید شروع کنم یه سریا رو سانسور میکنم،میدونین چی حرص دراره؟هرکس و ناکسی صفحه ت رو بخونه جز اونی که باید،یا اگر میخونه به روی خودشم نمیاره باید یه فکری بکنم واسه این قسمت از چیزایی که حرصم میدن.
دیروز عصر با ف.ح و م.ش رفتیم بیرون،قبل اینکه م.ش بیاد با ف.ح تا نزدیکای مدرسه ی بچه های معلول ذهنی راه رفتیم‌ :| واقعا معلول ذهنی ماییم یا اون بیچاره ها D:
راهمون سمت سینما کج کردیم اونجا به ح.ی به اصرار ف.ح زنگ زدم،فکر کنم این تماس باعث شد ف.ح خیلی بهم بریزه و ناراحت بشه،تف به پسرا یا شایدم تف به اکثر پسرا.
پیاده رفتیم نمایشگاه و م.ش کتاب خرید،من "گتسبی بزرگ"رو گرفتم.
از اونجا باز پیاده رفتیم سمت سینما،یکی از دوستای م.ش یا بهتره بگم اصلا دوستش نبود شاید یه آشنا معمولی،به قصد ملاقات اونجا منتظرمون بود،یکم صحبت کردیم،من توی اینطور فضاها کلی معذبم و تحت فشار،وقتی از شخصیت طرف مقابل اطلاعات کافی نداری نمیدونی اصلا باید چی بگی اونم در صورتی که حتی طرف رو ندیدی و دفعه اوله.هنوز گیجم و نمیدونم دقیقا چه اتفاقایی افتاد،یه رز آبی و "بلندای بادگیر" در ازای دوتا کتاب کم قطر!بعضی پسرا رو درک نمیکنم و اصلا اینگار با موجودات ناشناخته ای رو به رو باشم خودمو میبازم.نمیخوام چیز زیادی در موردش بنویسم.از اون طرف مستقیم رفتیم یه جایی ف.ح آش خورد و من شولی!بعدم راهی شدیم سمت خونه.اینکه چند قدم راه رفتیم و چقد خسته شدم مهم نیست مهم اینه که امروز صبح با وجود خستگی دیروزم ساعت هفت صبح پاشدم.واشنا دلتنگی رو از تمام کسایی که صدات میزنن دور کن.
۱۲ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۴۸
tahi :D

ساعت 13:05 "آیین دوست یابی"رو تموم کردم.نمیدونم چرا حال خوبی ندارم خیلی عصبی و سرخورده م نیاز به آرامش و سکوت دارم،بی دلیل عصبی نیستم اما دلایلم خیلی چنگی به دل نمیزنه،از حرفای اعضای خانواده و سر و صداهاشون تهوع گرفتم دلم نمیخواد صداشونو بشنوم،فشار بدی رومه و نمیدونم باید چیکار کنم.اولین باره که از نوشتن حالم بهم میخوره از خودم و نوشتن و از وبلاگ.

برشی از کتاب :

فراموش نکنید که کسی ممکن است کاملا در اشتباه باشد اما خودش نداند.او را محکوم نکنید.هر انسان کوته فکری میتواند این کار را انجام دهد.او را درک کنید.این کار فقط از عهده ی انسان های فهمیده،باهوش و ایثارگر بر می آید.صفحه ی 169

این کتاب خوب بود و فکر میکنم اولین باره که از این سبک کتابا میخونم،دوستی در یکی از لایو های خودش در اینستاگرام "آیین دوستیابی"را معرفی کرد و من تیرماه برای خودم خریدمش،از کتاب و محتواش راضی بودم و با مداد زیر خیلی از قسمتهاش خط کشیدم پر از مثال ها و نقل قول ها بود و این اثر سخن نویسنده رو دوچندان میکرد.

+مطمئنا این وضع تموم میشه و من با وجود تمام مشکلات استارت یه کتاب جدید رو میزنم.

۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۰۵
tahi :D
شنبه عصر با مامان رفتیم خرید،کلییی راه رفتیم و خسته شدیم علاوه اینکه فهمیدم مامان خیلی هم دلش پیر نیست،برام کتاب خرید برای خودشم خرید،پیشنهاد کرد میخوام مثنوی معنوی رو برام بخره؟[ازماهیانه م کم کنه]،رد کردم.
کلاسم یکشنبه تشکیل نشد،دوشنبه هم به خیر گذشت و امروز هم کلاس تشکیل نشد.
یکم بد عادت شدم.
"ناطور دشت"و"عطیه برتر"و"غرور و تعصب" کتابایی بودن که مامان برام گرفت‌.
جمعه عصر چند صفحه از "آیین دوست یابی"رو خوندم،یادتون هست اخرین باری که دست گرفتمش؟از اون کتابای طلسم شده س شاید.
دیدین نمیتونم دست رو دلم بذارم و کتاب جدید نخرم.
کلی کتاب نخونده دارم،دلم میخواد بشه تموم کنم همه رو قبل عید اما یکم بعیده.
امسال نسبت به سالای قبل هم بیشتر کتاب خوندم هم بیشتر کتاب خریدم.
فلانی از تایمی که باهام قهری تا الان هرچقد که میگذره و گذشته رو نمیدونم اما خیلی دلم تنگ شده.
۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۳۵
tahi :D
دیروز عصر رفتم توی اتاق سردم "قلعه حیوانات" رو برداشتم و بدون هیچ مقدمه ی خاصی استارتش رو زدم.
یه کتاب کم قطر،بدون اینکه ازش پیش زمینه ای توی ذهنم داشته باشم،به خاطر دارم که این کتاب رو "هاتف"بهم پیشنهاد کرد و وقتی رفتم تهران از نمایشگاه پارک ملت خریدم.
نصف بیشترش رو دیروز خوندم،نوشته های ساده و قابل فهم دقیقا چیزی که انتظار داشتم پیش اومد و میدونستم که خوک ها اونقدرها که باید  دلسوزکسی نیستن.شورش ها و بحث ها و انگیزه ها و دروغ ها من رو یاد خیلی چیزها انداخت.
استبداد حاکم بر جامعه و فقر طبقه ی کارگر،کتاب بر پایه سبک نمادین و سمبلیک بود و نویسنده خوب میتونست دست توی تصورات ما ببره.اگر بخوام کتاب رو نقد یا بررسی کنم اصلا نمیتونم خوب پیش برم پس مثل اکثر اوقات ترجیح میدم انجامش ندم.
کتاب دارای ده فصل بود و سرجمع 110 صفحه.
نقد خوبی پیدا کردم دوست داشتید بخونید.
۰۳ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۱۳
tahi :D