Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

نمیخوام واضح توضیح بدم یا حداقلش اینه ک الان نمیخوام واضح توضیح بدم

فقط یه سوال میخوام بپرسم لطفا بهم کامل جواب بدید

اگر بالای این صفحه(همین صفحه،همین وبلاگ) یه بنر یا یه لگو ببینید ک روش نوشته شده باشه ؛

"مرگ بر آمریکا"

میخوام اولین چیزی که توی ذهن تون میاد رو بگید

مربوط به هرچیزی باشه فرقی نداره حتی اگه افکار تون تند هم باشه هیچ مشکلی نیست،بهم بگید

در پله ی اول چیزی ک در همون لحظه به ذهن تون خطور میکنه و در پله ی های بعدی چیزهایی ک راجب نویسنده و طراح و ... فکر میکنید هم بهم بگید

خیلی منتظر و مشتاقم

[هرچه قدر تعداد افرادی ک نظرشون رو راجب این موضوع میگن بیشتر باشه،من بیشتر خوشحال میشم]

۲۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۱۵
tahi :D
آن سوی پنجره‌ام
کوه، افراشته قد
جنگل، انداخته بر پایش سر
کاش در منظره من بودم و تو!
#میرافضلی
۹ نظر ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۵۴
tahi :D
خیلی نوشتم
خیلی
اونقدر که اگر میخواستم تبدیل شون کنم به ویس یک ساعتی میشد
اما حالا
ترجیه(ترجیح)دادم به چند واژه کوتاه بسنده کنم
تبریک برای بزرگ شدنت
۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۸
tahi :D

پری روز خیلی روز بدی بود،(دوست ندارم راجبش بگم)

یه طوری شدم شبیه ی وسیله یا ی بادکنک ک بین زمین و اسمون رهاس!

دارم سعی میکنم نشون بدم که خیلی حالم خوبه

ولی اینگار اصلا موفق نیستم

چند روزی هست ک سخت سردردم افکار گریه اور ذهنم رو پر کرده

مثل این میمونه ک یه خونه رو خیلی کامل و از روی اصول بسازی و موقع تموم شدن اسباب کشی بفهمی برای کل ساختمون جای دودکش نذاشتی

همین قدر خسته همین قدر نا امید

[دستهایش میلرزد و زیر گریه میزند]

۰۴ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۲۲
tahi :D

پست یه خانم وبلاگ نویس رو امروز صبح دیدم و یاد این افکارم افتادم ؛

من دوست دارم اگر کتاب نوشتم توی اسمش یا حالا اگه شده مقدمه اش حرفی از پرتقال بزنم 

بوی پرتقال 

بوی بِه

بوی توت فرنگی

جلدش رو هم عطری میکردم صفحاتش هم همین طور شبیه این خوش بو کننده های عطری هوا که توی ماشین میذاریم

بعد کتاب رو توی بسته های مخصوص باید نگه داری میکردن تا عطرش نپره و موقع خوندن قشنگ حس منتقل شه به خواننده

یا اینکه کتابی مینوشتم بعد روش یه سری بٌرد و آی سی نصب میکردم خیلی ریز و جمع و جور که برای فرد مطالعه کننده موزیک هایی رو پخش کنه که مربوط میشن به نوشته های کتاب

یا حتی موزیک های بی کلام 

پیانو لب دریا و گیتار فرانسوی

اینقدر ایده های خوبی میدم چرا کسی نمیاد باهام همکاری کنه خب؟!

چرا کسی نمیاد باهم فرار کنیم از ایران بریم فرانسه؟!

ها؟!^^

۱۲ نظر ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۳۲
tahi :D