Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

از عنوان پیداست! اوضاعم خرابه دائم استرس دارم و اصلا برام خوب نیست این بیماری پوستی لعنتی هم با استرس شدیدتر میشه...

واشنا! لطفا نگام کن :)

۱۶ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۰۸
tahi :D

از عنوان پیداست هدفم چیه.

چند روزی بود که حال خوبی نداشتم، مدام گریه میکردم یا داشتم غصه میخوردم، من و عین.الف مشکلات خودمون رو داریم.

زندگی سخته و اینو میدونم، و میدونم که واشنا قرار نیست تنهام بذاره :)

ازت ممنونم که لحظه به لحظه کنارمی.

دوست دارم.

لطفا خودت تمامی دغدغه هایی که دارم رو حل کن.

۰ نظر ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۱۸
tahi :D

دعوا و بحث برای زوج ها طبیعیه دیگه نه؟ :)))

_

حقیقتا نمیدونم چی باید بنویسم واشنا دقیقا همون لحظه هایی که حس کردم دیگه واقعا ته خط یهو دست گذاشته رو شونه م و گفته بفرما.

حق دارم دوسش داشته باشم اون تو زندگیه پیچ پیچی من از معجزه بالاتره.

امروز برای چند دقیقه چت های گذشته با ف.ح رو خوندم، دوستایی که هر روز باهم حرف میزدن و هفته ای حداقل یک بار همو میدیدن الان خبری از حال هم ندارن، عجیبه دنیا عجیبه.

خوشحالم که ادمای جدید اومدن توی زندگیم.

عین.الف برای من یه امید، یه امید بزرگ برای زندگی یه امید که اگر نباشه شاید ندونم دیگه چطور باید ادامه بدم.

واشنای مهربون واشنای عزیزم بهم کمک کن، مثل همیشه.

۰ نظر ۱۶ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۱۷
tahi :D

همه چیز رو که نمیشه نوشت ولی همینقدر بگم که صعود کردیم :)

واشنا ازت ممنونم بابت همه چیز!

تو معجزه هات حرف نداره.

دوستت دارم.

۰ نظر ۲۴ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۴۹
tahi :D

پروژه؟ تموم شد.

و آخرین امتحان باقی مونده.

هفتم از اینجا میریم.

گاهی نمیدونم خوشحالم از تموم شدن یا مثل سگ غمگینم.

عجیبه.

۰ نظر ۰۲ بهمن ۰۲ ، ۱۳:۳۶
tahi :D

زمان خیلی سریع میگذره! به شکل عجیب و باورنکردنی یک سال و شش ماه از اومدنمون به این خونه میگذره

خونه ای که توش خندیدیم، گریه کردیم و ترسیدیم.

دیگه تکرار نمیشه.

واشنا بهم کمک کن بهترین تصمیم هارو برای زندگی که با سرعت نور در حال گذر بگیرم.

واشنا دوستت دارم.

۰ نظر ۲۴ دی ۰۲ ، ۱۹:۲۰
tahi :D