Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

امروز صبح با وجود شروع شدن هفته های حساس تحصیلی؛

"ملت عشق"رو در دست گرفتم و به شکل اسرار آمیزی تمومش کردم!112 صفحه ی اون رو روزای گذشته و 287 صفحه ی اون رو امروز.کتاب و پایان قشنگ و قوی اش من رو نسبت به تموم مشکلات دلداری میداد و آرومم میکرد.فکر نمیکنم هیچ زمان بتونم یه کتاب رو بررسی کنم و اونطور که شایسته ی اونه راجبش براتون بنویسم و عاجز بودنم ناراحتم نمیکنه.امروز واقعا دوست نداشتم تلفنم آلارم بده و هیچکی صدام بزنه یه خلوت عمیق و دلچسب سپری کردم.تموم شدن کتاب و بستنش با اذان مغرب همزمان بود.شرمنده ی خودم نیستم که سره قولم با خودم نبودم و نتونستم این ماه چندتا کتاب بخونم چون این کتاب به اندازه ی چندتا کتاب حجم و محتوا داشت.با شلوغیه اوضاع اطرافم و تعداد زیاده کتابای نخونده م علاقمند شدم که یه کتاب جدید بخرم!دارم آروم آروم به خودم میگم دستم به دامنت صبر کن ماهه پیشه رو بگذره حالا بعدا یه فکری به حالت میکنیم باشه؟.

۲۲ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۰
tahi :D

15 آذر "ملت عشق"رو برداشتم و گذاشتم رو همون میز همیشگی.کلی تعریف و انتقاد ازش توی مغزم بود و فقط اماده بودم که شروعش کنم،شب 24 صفحه ازش خوندم و خوابیدم،روزه بعد یعنی 16 آذر هم تا صفحه ی 63 و امروز هم تا 112حدودا 399 تا صفحه س اگر اشتباه نکنم!.تا اینجا بد نبود و احساسات الا برام قابل درکه.تو این روزا از سال با وجود پودمان ها و امتحانا با کتاب خوندن اینگاری روی طناب راه رفتم.همیناش جذابه دیگه مگه نه؟.

۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۱:۵۹
tahi :D
هیچ وقت مثل من خربازی درنیارین و آدرس صفحات تون رو به هرکس و ناکسی ندید!درسته که هرچی دوست دارم مینویسم اما آرامش اعصاب ندارم!برای کتاب خوندن الان بدترین شرایطه ولی من میخوام برعکس عمل کنم.خوب حس میکنم چه قدر ف.ح تحت فشاره و خودمم همینطور،امروز در حین خندیدن اشکم ریخت،آره من اکثر اوقات از شدت خنده اشکم در میاد اما این دفعه خیلی فرق داشت.آدمم بلاخره دلم میشکنه نیاین جلوی من از روابط تون بگین.حسودیم نمیشه فقط اعصابم از خودم خورد میشه که نصفِ شما عرضه ندارم.
۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۹
tahi :D

این پست شاید اصلا جذاب نباشه،گرچه بقیه ی پست ها هم جذاب نیستن!"سووشون"رو خانواده برام از تهران خریدن،تعریفش رو از چندین نفر که با سلایق شون خوب آشنا نبودم شنیدم،من از نویسنده های ایرانی کتابای خیلی کمی خوندم،علاقه حکم میکنه دست به خریدِ چه سبکی بشیم و من مطمئنم الان تایم مناسبی برای خوندن سووشون نیست!.

23 صفحه با فونت خیلی ریز و عذاب دهنده از سووشون رو عصر جمعه خوندم،سیمین خیلی یه طوری مینویسه!حسش عجیب غریبه کلا سبک خاصی بود شاید چون خیلی کتابای غیرِ ایرانی رو خوندم اینقدر برام غیر قابل هضم بود.یادمه وقتی میخواستم"سمفونی مردگان"رو هم بخونم یه چیزی شبیه این احساساتُ داشتم،بدترین کاری که میتونستم در حق سووشون بکنم رو کردم؛

نقد طولانی این کتاب رو توی یه سایت خیلی قدیمی خوندم و فهمیدم تهش چی میشه و اصلا با داستان و پایانش کیف نکردم.

لطفا فعلا بهم کتابی که نویسنده ش ایرانیه معرفی نکنید خودم قول میدم کم کم کنار بیام =) شاید بهتر باشه این دوتا کتاب رو بذارم یه گوشه تا وقتش برسه.

+توی هفته های آینده حسابی سرم شلوغِ و بهتره بگم این ماه و ماه بعدش و ماه بعدش همین روال ادامه داره،از لیست کتابهای نخونده شده"سووشون"و"سمفونی مردگان"رو که خط بزنیم میرسیم به 10 تا کتاب،از واشنا برام سعادتمندی بخواین.

۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۱
tahi :D

با خوندنِ کتابِ دیروزیِ آدیشی،تصمیم گرفتم از تایم خالیه این روزهام استفاده کنم و کتابِ"مانیفست یک فمنیست در پانزده پیشنهاد"رو شروع و تموم کردم،دوتا کتابی که اخیرا خریده بودم همین کتابا بودن.آدیشی قلم خوبی داره اونقدر ملموس و مهربونانه نوشته که گاها حس میکردم یکی از عمه هام داره باهام صحبت میکنه،شاید در آینده بقیه کتاباشو تهیه کردم.

تعداد کتابایی که توی کتابخونه ی کوچیکم انتظارم رو میکشن،اومد دستم،12 تا!افسوس که اگر همینطور پیش برم تا پایان سال جاری هم تموم نمیشن.

توی این کتاب آدیشی داره در جواب سوال یه دوست راجب تربیت دخترش به نحوی که اون رو یک فمنیست بار بیاره،مینویسه،و 15 پیشنهاد رو ارائه کرده.

برش هایی از این کتاب :

اگر لازم شد به او باج بده،رشوه بده،پاداش بده تا کتاب بخواند.او را تشویق کن تا کتاب بخواند.هرگز بانویی نیجری به نام آنجلا را فراموش نمیکنم.او مادری مجرد بود که فرزندش را در آمریکا بزرگ میکرد.کودکش تمایلی به کتاب خواندن نداشت و مادر تصمیم گرفت برای هر صفحه کتاب به او پنج سنت بدهد.ظاهرا برای مادر گران تمام میشد،اما سرمایه گذاریِ ارزشمندی بود.26

***

..."بسیاری از دختران ما به احساسات مردانی اهمیت می دهند که بدترین صدمه را از آن ها خورده اند"...36

***

به او نشان بده که نیازی ندارد همه دوستش داشته باشند.به او بگو که اگر کسی او را دوست نداشت،حتما شخص دیگری پیدا میشود که او را دوست داشته باشد.

***

برایش روشن کن که اگر قاعدگی نبود،هیچ نژادی از انسان روی زمین حضور نداشت.به او بگو شاید از نظر برخی خون قاعدگی نجس باشد اما همین مرحله ی طبیعی است که از یک زن،مادر می سازد و مادر مقدس ترین واژه دنیاست.48

+خلاصه که این کتاب به همتون پیشنهاد میکنم.

۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۴:۵۹
tahi :D