Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

وقتی به این فکر میکنم که قراره یه مدت دیگه بیام آرشیو رو ببینم و بزنم روی "خرداد 98"ذوق میکنم،اصلا فکر کردن به بعدِ خرداد لذت بخشه،نه؟

برخلاف چیزی که همه میگن از تایمی که میرم سرکار بهتر به کارام میرسم و زندگیم جم و جور شده.
چندشب پیش دوسه فصل از کتاب"خودت باش دختر(صورتت رو بشور دختر)"خوندم به نظر جالبه.
فکر کنین سرکار برید و درس بخونین و کتاب هم بخونین و فیلم هم ببینید!در عین بی برنامه بودن با برنامه جلو رفتن.
خفن و غیر قابل پیشبینی.
+امشب یا هر شب یا حتی هر روز دیگه ای سیب زمینی سرخ کنید و آویشن بریزین روش و یاد من بیوفتید لطفا!
۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۰۵
tahi :D
فکر کنین خیلی اتفاقی بدون قصد قبلی کتاب بخرین،"کاش کسی جایی منتظرم باشد"رفته بودم ملاقات مادر بزرگم که از نمایشگاه کتاب بیمارستان خریدم.
"جنس ضعیف"به نیت هدیه دادن به ف.ح گرفتم که خب فکر کنم دیگه قرار نیست هدیه ش کنم.
"خودت را به فنا نده"خیلی اتفاقی بابا خواست از دیجی کالا تلفنش رو بخره و من یهویی توی لیست کتابا دیدمش و اضافه کردمش به سبد خرید.
حس خوبی دارم،این کتابا رو توی بازه زمانی مختلف خریدم و امروز حوصلم گذاشت و اومدم و نوشتم.
دوست دارم اکتیو تر باشم تلاشم رو میکنم،باید یه برنامه بریزم و مشخص کنم که کی میتونم کتاب خوندن استارت بزنم.
دیشب تولد ع.پ بهش تبریک گفتم :) چه زود بزرگ شدیما.
تابستون نزدیکه چه برنامه ای براش دارید؟بیاید باهم حرف بزنیم.
۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۵
tahi :D
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۵
tahi :D

اولین کتابی که امسال خوندم یا بهتره بگم امسال تمومش کردم "کجا ممکن است پیدایش کنم"بود،عکس رو زمانی گرفتم که خیلی سردم بود ،شاید بعدا بیشتر راجبش حرف زدم اما الان نه.کتاب مجموعه داستان بود(پنج داستان)و من سه تا از داستان هارو پارسال خونده بود و دیروز هم یکی و امروز هم یکی دیگه،و کتاب همین حالا تموم شد.

قلم موراکامی برام آشنا و در عین حال ناشناخته و عجیب غریبه،همونطور که داری میخونی کلی به فکر فرو میری و عمیقا توی داستان غرق میشی و شاید خودت به یکی از شخصیت ها تبدیل میشی،پایان هیچ کدوم از داستان ها زیاد مشخص نبود و ابهام توشون موج میزد.
برای امسال برنامه ی خاصی ندارم جز اینکه از هنرستان خلاص شم،فکر میکنید امسال بتونید بیشتر از قبل کتاب بخونید؟من که فکر نمیکنم بتونم.
۰۷ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۱۵
tahi :D
اومدم پنل و یهو ترس برم داشت،میخواستم پست قبلی رو ادیت کنم،حواسم نبود که تایم انتشارش رو واسه ساعت صفر امروز گذاشته بودم،امروز به خیلی چیزا فکر کردم،به اینکه کاش پستهایی که مربوط به کتابها میشد با اتفاقای چرت و پرتی که واسم افتاده و نوشتم قاطی نمیشدن.اما بعد یادم اومد هدف من از نوشتن توی این صفحه معرفی کتاب نیست،من قادر نیستم به خوبی اینکارو انجام بدم.
این هفته برای ن.ف پارت های یه سریال مزخرف ترکی رو جمع میکردم و فکر کنم وقت فردا رو هم بگیره.
دیروز و امروز مقداری از کتاب"کجا ممکن است پیدایش کنم"رو خوندم‌.
یک قسمت دیروز و دو قسمت امروز،دو قسمت باقی مونده که فکر نمیکنم امسال بتونم تمومش کنم،خیلی دوستداشتم امسال تمومش میکردم.
احتمالا مسافرت مون با تاخیر درست حسابی ای رو به رو بشه،وقتی میری مسافرت خونه ی مردم یه روزی میاد که اونا میان مسافرت خونه ی تو‌.
من افتضاح تر از همیشه مینویسم و نگاه های مهربون شما قلبمو عمیقا مفرح میکنه،آرزوی من برای شما و خودم جهت شروع سال پیش رو اینه که فکرای بیخود نکنیم و فکرای بیخود نکنیم و فکرای بیخود نکنیم.
۲۸ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۱۸
tahi :D