Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Paulo Coelho» ثبت شده است

مکتوب رو تموم کردم.

مجموعه ای از تجربه های پائولو بود و کلی ازش لذت بردم!

نوشته های کوتاه اما پر مفهوم.

نمیتونم چیز خاصی بگم ازش چون همه چیز به سلیقه و سبکی که علاقه داریم برمیگرده اما میتونم بگم،پائولو واقعا جذابه.

اگر نوشته های پائولو رو دوست ندارید بهم دلیلش رو بگید.

قسمت هایی که ازشون لذت بردم؛

《اگر هنوز زنده ای،به خاطر آن است که هنوز به آنجا که باید باشی،نرسیده ای.》ص۱۲

《اعمال خدا،به سانِ پژواک کردار ماست.》ص۱۷

《جایی که قدرت تنها نابودی می آفریند،ملایمت میتواند حجاری کند.》ص۴۴

《..‌.شادی یک نفر،نباید به معنای غمگین شدن دیگران باشد.》ص۶۶

《آریستیپوس فیلسوف،از قدرت اش در دربار دیونیزوس،مستبد سیراکوز لذت می برد.یک روز بعد از ظهر،به دیوژن برخورد،که داشت برای خود غذایی از عدس می پخت.

آریستیپوس گفت:اگر حاضر بودی به دیونیزوس اظهار ارادت کنی،مجبور نمیشدی عدس بخوری.

دیوژن پاسخ داد:اگر بلد بودی از عدس لذت ببری مجبور نمیشدی به دیونیزوس اظهار ارادت کنی.

استاد میگوید:

درست است که هرچیزی بهای خود را دارد،اما این بها همواره نسبی است.هنگامی که رویای خود را دنبال میکنیم،دیگران تصور میکنند بدبخت و ناشادیم.اما آنچه دیگران می اندیشند مهم نیست.مهم شادی درون قلب ماست.》ص۱۱۱

+"وقتی نیچه گریست" رو شروع کردم.

۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۰:۳۰
tahi :D
روزی که تهیه ش کردم فراموش نمیکنم!حتی اگر روز مهمی نبوده باشه.
و این کتاب (دقیقا عکس رو جایی گرفتم که آرامش داشت و به نحوی متروک به حساب میومد)جزو عجیب ترین ها و جذاب ترین ها بود و مثل همیشه مَنی که به پائولو کوئلیو پیله کردم از خوندن اثرش لذت بردم.
ایمان و اعتقاد و معرفت رو در انسان زنده میکرد و حتی یک لحظه کسل و خسته نشدم،دیروز شروع و امروز تموم شد.
دروغ چرا اما موقع خوندن"از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم" کلی خسته میشدم و منو عصبی میکرد که چرا این وضعیت پیش میاد و اون هم اثری از نویسنده دوستداشتنی م بود.
سخت نگیریم و به کتاب اشاره کنیم.
پر از قسمت هایی بود که بیشتر از کل کتاب لذتبخش بودن و علامت گذاری شدن؛
««کتاب فروش پرسید:چه چیزی را خوب بلدی؟
_رفتن به دنبال چیزی که به آن اعتقاد دارم.»»1
««یادگیریِ یک چیز،به معنای برقرار کردن ارتباط با جهانی که هیچ تصوری از آن نداریم.برای یاد گرفتن،فروتنی لازم است.»»2
««اما تنهایم،و وقتی تنهایی،درکِ کیهان هیچ به دردت نمیخورد.»»3
««هرگز،به راستی هرگز،دلیل نهایی هستی مان را نمیفهمیم»»4
««انسان بودن به معنای تردید داشتن،و با این حال به راه خود ادامه دادن است.»»5
««جنگل این را به من آموخت که تو هرگز مالِ من نمیشوی،و برای همین،برای همیشه تو را خواهم داشت.تو امیدِ روزهای تنهایی من،اضطراب لحظه های تردید من،و یقین لحظه های ایمان من بودی.»»6

1 ص 47
2 ص 75
3 ص 179
4 ص 207
5 ص 255
6 ص 313
+این هفته به چیزی که میخواستم رسیدم هفته ای دو کتاب و این یعنی اراده!
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۰
tahi :D

"کیمیاگر" فوق العاده بود!

برام کتابی بود جذاب و همین طور یکم سنگین!

سنگین بودنش دلچسب بود.

واقعا چرا پائولو اینقده خوب مینویسه؟!D:

خوب درکش کردم،توی سکوت،شلوغی و درهم برهمی و هرجا!خوووب درکش کردم،خیلی ژرف.

وقتی از صمیم قلبت چیزی رو بخوای تموم دنیا تموم و کائنات دست به دست هم میدن تا بتونی به خواسته ت برسی،نباید ناامید شد و دست کشید!

دنبال افسانه ی شخصیمون بریم،بهش میرسیم.

۱۲ نظر ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۰۰
tahi :D

اخرای ساله و کلی کار ریخته سرم،دوشنبه با دوستام تا دیر وقت کنسرت بودیم حال روزم عوض شد بهتر شدم،خوب بودما بهتر شدم.

یکی از ارزوهای نصفه نیمه م رفتن به کنسرت پازل باند بود که خب رفتم D:

اونقده سرد بود که تا مغزاستخونم یخ کرد بود،اثرات سرما رو هم الان دارم حس میکنم گلو درد و سردرد و کوفتگی بدن.

"کیمیاگر" رو تا صفحه 205 خوندم و سخت علاقه مندم ادامه ش رو بخونم اما سردرد ولم نمیکنه،بهتر که بشم تمومش میکنم.

شاید باورش مشکل باشه اما هنوز کتابای مسابقه رو نخوندم![بد نیست بگم که هنوز به دستم نرسیدن].

نمیتونم بگم شوق و ذوقی برای تموم شدن سال ندارم،چون اگر شوقی نبود لباس و وسایل نو تهیه نمیکردم اما مثل قبل نیست.معنیش چیه نمیدونم هرچی که هست بد نیست.

به محض تموم شدن "کیمیاگر" راجبش مینویسم.


۹ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۴۵
tahi :D
دیر به دیر که مینویسم اینگاری غریبه میشم با اینجا،یه اتفاقایی داره میوفته که خودمم نمیدونم مدیریتش دست کیه!و خب مثل همیشه قلبم اون استرس همیشگی رو داره ترسی که از عقلم سرچشمه میگیره.
کتاب "کنار رود پیدرا نشستم و گریستم"رو همون 20 م ماه تمومش کردم و خیلی خوب بود و روم کلی اثر گذاشت.
مفتونش شدم.
احتمالا دوشنبه اقدام کنم برای خریدن چند تا جلد دیگه از پائولو.
به تازگی با کسی اشنا شدم که راجبش حس گنگی دارم،اینبار نمیخوام بازم محدود کنم خودم رو و بگذارم همه چی مثل اب رودخونه ردشه و بره و تنها بمونم،از کتاب یادگرفتم که باید ریسک پذیرتر باشم،چیزی مهم تر و ارزشمندتر از جون مون نداریم نهایتا برای بزرگترین اشتباه ها هم همون رو از دست میدیم.
باید دید چی پیش میاد.
۸ نظر ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۴۷
tahi :D