Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

پست یه خانم وبلاگ نویس رو امروز صبح دیدم و یاد این افکارم افتادم ؛

من دوست دارم اگر کتاب نوشتم توی اسمش یا حالا اگه شده مقدمه اش حرفی از پرتقال بزنم 

بوی پرتقال 

بوی بِه

بوی توت فرنگی

جلدش رو هم عطری میکردم صفحاتش هم همین طور شبیه این خوش بو کننده های عطری هوا که توی ماشین میذاریم

بعد کتاب رو توی بسته های مخصوص باید نگه داری میکردن تا عطرش نپره و موقع خوندن قشنگ حس منتقل شه به خواننده

یا اینکه کتابی مینوشتم بعد روش یه سری بٌرد و آی سی نصب میکردم خیلی ریز و جمع و جور که برای فرد مطالعه کننده موزیک هایی رو پخش کنه که مربوط میشن به نوشته های کتاب

یا حتی موزیک های بی کلام 

پیانو لب دریا و گیتار فرانسوی

اینقدر ایده های خوبی میدم چرا کسی نمیاد باهام همکاری کنه خب؟!

چرا کسی نمیاد باهم فرار کنیم از ایران بریم فرانسه؟!

ها؟!^^

۱۲ نظر ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۳۲
tahi :D

من نیاز دارم یه همسر شبیه قبلنای امید نعمتی و الانای امید نعمتی داشته باشم

واقعا از کجا میتونم کپی نزدیک به اصلش رو پیدا کنم؟!

[این نوشته چندین ماه پیش،پیشنویس شده بود]

۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۰۹
tahi :D

ای که نزدیکتر از جانی و پنهان زِ نِگَه،

هِجرِ تو خوش ترم آید زِ وصالِ دگران

#لاهوری

۵ نظر ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۱
tahi :D

یکی هم نیست بیاد و بهمون کاملا بی مقدمه و بی مناسبت کتاب هدیه بده و بگه من میدونستم ک این مهم ترین چیزیه ک تو نیاز داری

اهه اهه :(
۶ نظر ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۵
tahi :D

الان ک دارم تایپ میکنم

در یکی از دوستداشتنی ترین نقطه های جغرافیایی دلم هستم

آلبالو

فقط میتونم بگم آلبالو

همین.

۸ نظر ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۸
tahi :D