Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۴۹ مطلب با موضوع «توییت ~/» ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۰:۰۰
tahi :D

مکتوب رو تموم کردم.

مجموعه ای از تجربه های پائولو بود و کلی ازش لذت بردم!

نوشته های کوتاه اما پر مفهوم.

نمیتونم چیز خاصی بگم ازش چون همه چیز به سلیقه و سبکی که علاقه داریم برمیگرده اما میتونم بگم،پائولو واقعا جذابه.

اگر نوشته های پائولو رو دوست ندارید بهم دلیلش رو بگید.

قسمت هایی که ازشون لذت بردم؛

《اگر هنوز زنده ای،به خاطر آن است که هنوز به آنجا که باید باشی،نرسیده ای.》ص۱۲

《اعمال خدا،به سانِ پژواک کردار ماست.》ص۱۷

《جایی که قدرت تنها نابودی می آفریند،ملایمت میتواند حجاری کند.》ص۴۴

《..‌.شادی یک نفر،نباید به معنای غمگین شدن دیگران باشد.》ص۶۶

《آریستیپوس فیلسوف،از قدرت اش در دربار دیونیزوس،مستبد سیراکوز لذت می برد.یک روز بعد از ظهر،به دیوژن برخورد،که داشت برای خود غذایی از عدس می پخت.

آریستیپوس گفت:اگر حاضر بودی به دیونیزوس اظهار ارادت کنی،مجبور نمیشدی عدس بخوری.

دیوژن پاسخ داد:اگر بلد بودی از عدس لذت ببری مجبور نمیشدی به دیونیزوس اظهار ارادت کنی.

استاد میگوید:

درست است که هرچیزی بهای خود را دارد،اما این بها همواره نسبی است.هنگامی که رویای خود را دنبال میکنیم،دیگران تصور میکنند بدبخت و ناشادیم.اما آنچه دیگران می اندیشند مهم نیست.مهم شادی درون قلب ماست.》ص۱۱۱

+"وقتی نیچه گریست" رو شروع کردم.

۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۰:۳۰
tahi :D

و بلاخره بعد از مدتی اثرهایی که تهیه کردم؛

مثل رودخانه روان_پائولو کوئلیو

مکتوب_پائولو کوئلیو

دومین مکتوب_پائولو کوئلیو

زهیر_پائولو کوئلیو

پدران،فرزندان و نوه ها_پائولو کوئلیو

کوه پنجم_پائولو کوئلیو

الف_پائولو کوئلیو

ساحره ی پورتوبلو_پائولو کوئلیو

مردی به نام اُوِه_فردریک بکمن

آیین دوستیابی_دیل کارنگی

وقتی نیچه گریست_اروین د.یالوم

به زودی "مکتوب" رو تموم میکنم و بهتون راجبش میگم!

۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۹:۰۰
tahi :D

آ

شروع تابستون گرررم همراه با تولد من و البته،کارآموزی!

پیر شدن جذابه و هدیه دادن و هدیه گرفتن حتی از پیر شدن هم جذاب تره!

کسب تجربه رو خیلی دوست دارم؛

همونطور که عذاب میکشیم و حس میکنیم بدبختانه ترین حالت ممکن رو داریم،داریم بزرگ میشیم!

به بهانه ی تولد برای خودم چند تا کتاب تهیه کردم،از فردا استارت میزنم.

۰۱ تیر ۹۷ ، ۰۰:۰۰
tahi :D

این عشق نیست!و بارها گفتم عاشق نیستم.

این دوستداشتنت هیچ کاری دست من نمیدهد جز اینکه هرازگاهی پاراگرافی از کتابی را باید دو یا چند بار بخوانم تا از تو دور شود مغز وامانده ام.

"زن در ریگ روان" رو چهار روز پیش شروع کردم و پری روز تمومش کردم.خیلی اتفاقی استارتش خورد یه انجمن کتابخوانی دعوتم کرد و شرکت کردم و خوندمش.البته خیلی زودتر از موعد تمومش کردم.باید 1 تیر شروع میشد و 14 تیر تموم. 
کاملا قابل تجسم بود لحظه به لحظه ش،شاید اگر قرار بود انتخابش کنم هیچ وقت نمیخوندمش،خوبی انجمن کتابخوانی به همینه.
وقتی از شن های پوشاننده حرف میزد خلقم تنگ میشد.
بوی عرق و نمک همش برام تداعی میشد.
چون اتفاقی شروعش کردم خودش رو تهیه نکردم و به pdf رو آوردم.
خوندن pdf من رو به خواب میبرد.
دیگه کتاب نخونده ای ندارم و تقریبا 3 تا هست که اونا از موراکامی هستن و سعی دارم بعدا بخونمشون.مدام خوندن از یه نویسنده رو دوست ندارم.
منتظر فرصتی برای تهیه کتاب هستم.
 
۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۵
tahi :D