Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۵۷ مطلب با موضوع «توییت ~/» ثبت شده است

خجالت آوره که 45 دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه ولی با خیال راحت روی کاناپه لم دادم و میخوام راجب کتابی که اخیرا(همین چند دقیقه پیش)تمومش کردم بنویسم و حتی برای رفتن آماده نیستم!
بلافاصله بعد از گلایه از خودم وقت نمیکُشم و میگم که؛
حس های خاص،خلسه،احساسات مطلوب،پایین اومدن اشک،غم و کلی حس دیگه رو با این کتاب تجربه کردم.
"ساحره ی پورتوبلو"بیشتر از هرکتابی نیاز داشت جای ساکتی خونده بشه.
مثل همیشه لذت بردم.
و یادم نمیاد به کسی بابت خوندن یه کتاب اصرار کرده باشم،اینبار هم همینطوره.
هرطور که دوست دارید بخونید،هرچیزی که دوست دارید و فقط سعی کنین ازش لذت ببرین.

"اگر به جای مبارزه با این تنهایی،بپذیرمش،شاید وضع فرق کند.فهمیده ام که تنهایی،وقتی سعی کنیم با آن درگیر شویم،خیلی از ما قوی تر است،اما وقتی نادیده اش بگیریم،ضعیف میشود."ص70
"نمیشود آدم به چیزی که دوست ندارد،اعتقاد داشته باشد..."ص152
"تو چیزی هستی که باور داری هستی."ص173
"آینده نیرنگ باز است،چرا که تصمیماتی که آن را هدایت میکند که اکنون گرفته میشود.همچنان به رکاب زدن بر دوچرخه تان ادامه بدهید،چرا که اگر توقف کنید،می افتید."ص223
"به همین دلیل و دلایل دیگر،به خدا اعتقاد ندارم.فقط ببینید آنها که اعتقاد دارند،چطور رفتار میکنند!"ص248
۰۶ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۲
tahi :D
"الف"رو تا صفحه 48 خوندم اما داشتم کسل میشدم شاید به خاطر بد بودن وضع روحیم بود،به همین دلیل کنار گذاشتمش؛
"ساحره ی پورتوبلو"دیروز دست گرفتم و صفحه ی 75 م.(لامپا خاموش و پرده ها هنوز کنار کشیده نشدن،سخت نگیرین به جلدش الان دقت کردم)
یه حسی همش منو قلقلک میده که زودتر اینا رو تموم کن و بقیه کتابایی که گرفتی رو بخون،حس خیلی جذابیه.
با یه قسمت های اندوه آوری از کتاب"ساحره ی پورتوبلو"که خیلی هم اشک درآر نبودن اشک ریختم.
خواستین کامنت بدین،ترجیحا ناشناس!

۱۵ نظر ۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۱۰
tahi :D

کاراموزی تموم شد و "گریز دلپذیر"هم همینطور؛

یه کتاب کم حجم و بامزه،میتونم بگم تقریبا تا الان هرکتابی که خوندم اونقدراهم بد نبوده که از افتضاح بودنش حرف بزنم.

یه کتاب معمولی و ساده و از اون کتابا که اگر دست من باشن خیلی سریع تموم میشن،برداشت خاصی نمیشد ازش کرد اما بازم جذاب بود.

《...بدانیم نباید با آدم های کله پوک بحث کنیم،این که بگذاریم نفله شوند،بالاخره که نفله خواهند شد،وقتی ما در سینما هستیم،در تنهایی میمیرند‌.》

در کنار"آیین دوستیابی"باید یه کتاب جدید دیگه رو مطالعه کنم.

به زودی دوباره مینویسم.

۲۷ تیر ۹۷ ، ۱۶:۳۰
tahi :D

کاراموزی در حالِ تموم شدنه و کلاس انگلیسیم خوب پیش میره و تقریبا میتونم بگم دلپذیره،کتاب های آموزشی(انگلیسی) که عمه در اختیارم گذاشته خیلی سرذوقم اورده،دلم تاب نیاورد و نتونستم به "آیین دوستیابی" کارنگی اکتفا کنم،کارنگی معتقده که کتابش رو نباید سریع و سطحی خوند و باید عمیقا بهش فکر کرد و البته عمل کرد!

و مسلما عمل کردن به کتاب و فرو رفتن در اعماق اون زمان زیادی میبره و طبق محاسبات من،حدودا چند هفته به تنهایی درگیر یه کتاب کم قطر اما پر محتوا میشم و حس بیهودگی من رو پر میکنه(باتوجه به شناختی که از خودم دارم).

به خاطر همین مسئله و به همین بهانه در کنارِ خوندن کتابِ کارنگی،"گریز دلپذیر" از 《آنا گاوالدا》 رو شروع کردم و صفحه ی ۲۶ م،حس میکنم ترجمه ش خیلی داغونه غلط های زیادی داره.

به وقتِ تموم کردنش راجبش مینویسم.

۲۶ تیر ۹۷ ، ۲۲:۵۹
tahi :D

و من فردی که از اکنونِ خود در رنج ست،اینکه اکنونمون تباهِ آینده مون بشه،میصرفه؟

باید خودم به حرفام عمل کنم.

امروز عصر توی بنای قدیمی کاروانسرای شاه عباسی یه جمع پیر اما جوون دیدم!پیر از دیدِ سن و سال،جوون از دیدِ دل!

محفل شاهنامه خوانی داشتن.

"گریز دلپذیر"از «آنا گاوالدا» و "پیرمرد و دریا"از «ارنست همینگوی» رو تهیه کردم،دوتا کتاب کم قطر نیازه خب D:

۲۴ تیر ۹۷ ، ۲۳:۵۹
tahi :D