Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۴۹ مطلب با موضوع «توییت ~/» ثبت شده است

من واقعا یه بچم یه بچه که همش درحال بهونه گیری و ناز اوردنه.گاهی اوقات قولایی که به خودم دادم فراموش میکنم و میزنم زیر همه چی.بعد که نرمال میشم با خودم میگم چرا گریه کردی چرا به خاطر چیزایی که قبل تر ها سرشون با خودت توافق کرده بودی دوباره داری میجنگی؟!

جمله ی پیش پا افتاده ای ست؛
دوستم ندارد :)

۲۴ آبان ۹۸ ، ۰۰:۴۵
tahi :D
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ آبان ۹۸ ، ۰۱:۲۰
tahi :D

پست قبلیم پیر نشده بود که حال و هوام عوض شد.

از اون ادمام که وقتی مبلغ قابل توجهی پول خرج میکنم حالم نامیزون میشه و غصه میگیرتم.دست خودمم نیست انگاری! مثلا اگر شمام مثل من به طالع بینی معتقد نباشید،اما برید چک کنید طالع بینی زن متولد اوایل تیرماه! میتونید قشنگگگ شخصیت کوفتیه منو بیارید پیش چشم تون.عجیبه اما دقیقا چیزیه که من هستم.

یه سری اخلاقا هست که مارو از بقیه جدا میکنه اینم یکی از اوناس برای من.

حال بدیای منم دوره ایه و حالا که توجه میکنم میبینم بیشتر پستا رو وقتایی که حالم بد بوده نوشتم و کم پیش اومده بیام بگم اوه همه چی عالیه.و یه چیز دیگه اینکه حالتون بهم میخوره از جمله بندی و طرز نوشتن من؟:))))) تهوع اوره ها!

یکی بود که میگفت: خیلی بده که خوب و بد بودن حال ادم به پر و خالی بودن جیبش ربط داشته باشه.

معلومه طرف وضع مالی نامتعادلی داشته.

امروز که دارم وسایلم جمع میکنم که از خونه برم خوابگاه میفهمم چقدر خوابگاه رو دوست دارمش.

۰۹ آبان ۹۸ ، ۱۴:۳۰
tahi :D

ببینید کی اینجاست!

تو این تایم خیلی اتفاقا افتاد.خیلی وقته پستای عمیر نخوندم شاید به خاطر اینه که نمیتونم زیاد چیزی بنویسم.

" این روزا حالم خوبه"جمله ی غریبی شده بود برام.اما واقعا خوبم.من اوقاتم رو با کلاسای دانشگاه و گوگولم پر میکنم.راضیم.زندگی جدید حس جدید.

مثل گل تو گلدونیم که جاشو عوض کردن :))))))) فقط من گلِ بن سای نیستم.

دوستش دارم و این قشنگ ترین چیز ممکنه.

۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۱:۲۱
tahi :D

حدود 21 روزی هست که خونه نرفتم و توی یه محیط خیلی متفاوت از خونه زندگی کردم.

فکر کردن به صبحونه و ناهار و شام در روزای تعطیل عذاب اوره :))))))

هنوز هیچی نشده هفته ی دیگه امتحان دارم.میدونستم بلاخره سی شارپ یه روزی یقه م میگیره و میگه دیدی منو درست یاد نگرفتی *** رفتی.

همینم شد!

سی شارپ یقه م گرفته و هنوزم ول نکرده.

برنامه ی کلاسام خوبه و جای شکرش باقیه.بهم گفتید راجب محیط اینجا و مشکلات و چالش هام بنویسم اما میدونید که گاهی اوقات خیلی ادای ادمای تودارو در میارم سعی میکنم در اولین فرصت از پوسته ی دروغینم بیرون بیام و بنویسم که چی گذشته به حالم.

ادامه ی این پست رو به دعوت هاتف مینویسم.

______________________________

نامه ای از تهمینه سال 98 به تهمینه سال 95

عزیزم میخواهم چیزی بنویسم که هیچگاه به دستت نخواهد رسید اما حداقل نوشتن غمی که من از این بابت میخورم را میتواند کم کند،زندگی آنقدرها هم رویایی و قشنگ نیست،همه چیز آنطور که تو در ذهن کودکانه ت تصور میکنی نیست،مردم شبیه غول های پا گنده ی ترسناک هستند و تو هرازگاهی بیم خواهی داشت از له شدن.تهمینه تو نمیتوانی عادت کنی به بودن کسی،تمام سعیت را بکن که عادت هارا کنار بگذاری،به مردم بیشتر از چیزی که هستند بها نده،وقتی کسی میرود به او فقط به چشم یک رفته نگاه کن نه بیشتر نه کمتر.کسی که میرود نمیتواند آنقدرها هم خوب باشد که لایق گریه و اشک و غصه ی تو باشد.آنقدر مشکلات گنده و زشت توی زندگی وجود دارد که بعدها فکر میکنی چقدر احمق بودم که به موانع اسباب بازی شکل به چشم مشکلات حل ناشدنی نگاه میکردم.

مشکل حل ناشدنی ای وجود ندارد.دخترک کوچک ترسو،شاد باش.

خودت را در پسِ پتو پنهان نکن و اشک نریز تو بزرگ میشوی و این بیشتر از اینکه غمبار باشد قشنگ است.

۱۹ مهر ۹۸ ، ۱۲:۴۵
tahi :D