Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

از چه بنویسم و چطور بنویسم.

انگار یک پارچه ضخیم توی دهانم فرو کرده باشند و هرچه تلاش میکنم که درش بیاورم بی‌فایده است.

حس های عجیبی را تجربه کردم بسیار عجیب.

خودم را نمیشناسم.

هرچه مرور میکنم گیج تر میشوم.

مقصر کیست؟همین آدمی که در قطار توی تاریکی کوپه نور صفحه ی گوشی روی صورتش افتاده و دارد تایپ میکند.

۱ نظر ۱۲ شهریور ۰۴ ، ۰۰:۰۰
tahi :D

بدترین کاری که میتونی تو زندگیت بکنی چک کردن آدمیه که از دست رفته.

دست بردار.

دردی روی دردهای من نباش.

۳ نظر ۳۰ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۲۲
tahi :D

هر روز بیشتر احساس ناتوانی میکنم حس اینکه هیچی نیستم و دارم از پا در میام دارم نابود میشم پاهام مدام بی حس میشن...

میترسم، از مردن نه! از اینکه ناتوان شم.

مردن خیلی زیباست.

۱ نظر ۲۷ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۴۴
tahi :D

برای نظرات خصوصی و ناشناس که بی نام و نشان هستن راهی برای پاسخ دادن نیست.

انگار در زندگی من همه چیز پیچیده است.

بارها آدرس ها را تغییر میدهم همه چیز را عوض میکنم که فقط یک محیط امن کوچک آن هم فقط برای نوشتن داشته باشم...

۲ نظر ۱۲ تیر ۰۴ ، ۱۶:۳۵
tahi :D

هفته ی آخر خرداد برای من پر از تنش و ناراحتی بود، کلینیک و مسائلش!

از طرفی عین.الف و خودخواهی هاش...

روز اول تابستون از بدترین روزهای عمرم بود، خسته و ناراحت از کار برگشتم خونه و فهمیدم میخواد بره و تمام حرفا و التماس های من براش کاملا بی‌معنا بوده، گریه کردم گریه کردم و گریه کردم...

ساعت ۸ رفت.

از وقتی رسیدم خونه تا ساعت ۱۲ شب گریه کردم.

هدیه ی تولدم احتمالا همین بود!

کیست دارم و اون هم به دردام دوباره اضافه شده!

چیزی نخوردم و حتی یک ذره هم احساس گرسنگی نکردم.

فشاری که این چند روز تحمل کردم غیرقابل چشم‌پوشیه!

غرورم رو له کردم و بی‌فایده بود.

تحمل ندارم

دیشب نمیدونستم چطور بخوابم، گریه م بند نمیومد و باعث میشد نتونم نفس بکشم.

هیچکس نبود باهاش یه کلمه حرف بزنم.

همه ی ادما چرت و پرت میگفتن که باید قوی باشی عمر دست خداست و...حرفای مزخرف بی ارزش.

مسکن خوردم تا خوابم برد و تا خود صبح یکبارم بیدار نشدم.

صبح چشمام رو توی آینه دیدم مملو از پف!

غمگینم کاش واشنا این زندگی رو تموم میکرد من فرسوده شدم.

با واشنا قهرم...

واشنا...

۲ نظر ۰۳ تیر ۰۴ ، ۲۲:۴۹
tahi :D