Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروژه» ثبت شده است

دیشب ساعتای دو بود که خوابیدم،طول روز خیلی حال بدی داشتم پروژه وب رو نسبتا کامل کردم و تحویل دادم پروژه پایگاه داده م مونده و حتی نمیتونم یکی از فاز هاشو انجام بدم.احتمالا این درس رو پاس نشم.

دیروز همینطور که تایپ میکردم و سایت زشت چرتم رو طراحی میکردم مچ های دستم درد میکرد و کمر و گردنم،شبیه یه جونور بی ریخت کتک خورده بودم.

نزدیکای عصر پروژه م تموم شد و ارسالش کردم برای استاد.

با اون حال افتضاحم دوست داشتم برم بیرون و حتی لباس هم پوشیدم اما نرفتم،نه برای اینکه حالم بد بود،به خاطر اینکه هیچکسی اون بیرون منتظرم نبود.

از اینکه تنها برم بیرون چه با هدف چه بی هدف متنفرم.اونقدر احساس تنهایی و افسردگی احاطه م میکنه که امکان داره وقتی توی ایستگاه اتوبوس یا تاکسی نشستم یا دارم راه میرم اشکم بیاد پایین و گریه ی ریزی بکنم.

داشتم میگفتم خیلی حال نکبتی داشتم،نزدیکای شب حالم بدتر شد و به سختی میتونستم راه برم،اولین باری بود که اینقد احساس سستی و ضعیف بودن میکردم.

از هرجا که شده بود یه قرص پیدا کردم و خوردم،اخرای شب خوابیدم فکر کنم ساعتای شش صبح بود که از درد چشمام باز شد قلبم اونقدر درد میکرد که نمیتونستم به پهلو بچرخم یا درست نفس بکشم،احساس میکردم اگر تکون بخورم یه چیزی توی قلبم کنده میشه.اولین باری نیست که این مدلی میشم اما این دفعه قشنگ دردش یادمه.احوال خوبی ندارم اگر ادم عاقلی این روزا منو ببینه حتما بهم میگه که شبیه مرده ها شدم.

نمیدونم چرا این چیزا رو نوشتم اخرین باری که اینقدر دقیق روزم رو توی وبلاگ شرح دادم فراموش کردم.

کتابی که گفتم دارم میخونم هفتاد درصدش تموم شده،اما هنوز دلم نمیخواد بگم اسمش چیه.

برای خوب کردن حال ادما کاری میکنید؟بهم بگید.

۳ نظر ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۴
tahi :D