Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برشی از کتاب» ثبت شده است

« اگر کنار بکشین کل زندگی‌تون بابت این مسئله تأسف می‌خورین. کنار کشیدن، کارها رو آسون‌تر نمی‌کنه. »

نمیدونم چرا ولی خب؛

یه مین تا امتحان ترم طراحی وب دارم و میخوام این پست رو بنویسم

راستش چند روز پیش "تخت خوابت را مرتب کن"دست گرفتم و 30 درصدش رو خوندم،امروز یکی دو ساعت قبل امتحان تمومش کردم...

عنوان هر فصل خودش یه درس :)))

روزت را با تکمیل یک کار شروع کن،به تنهایی از پس آن برنمیایی،فقط باید دل بزرگی داشته باشی،زندگی منصفانه نیست؛تو به راه خودت ادامه بده،شکست تو را قوی تر میکند،باید حسابی جسور باشی،جلوی قلدرها محکم بایست،بر مشکلات غلبه کن،به دیگران امید بده،هیچ وقت کنار نکش!.

کتاب خوبی بود،دوستش داشتم در واقع امروز این کتاب دلیل حال خوب من هستش.

 

۳ نظر ۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۵:۱۴
tahi :D

ساعت 13:05 "آیین دوست یابی"رو تموم کردم.نمیدونم چرا حال خوبی ندارم خیلی عصبی و سرخورده م نیاز به آرامش و سکوت دارم،بی دلیل عصبی نیستم اما دلایلم خیلی چنگی به دل نمیزنه،از حرفای اعضای خانواده و سر و صداهاشون تهوع گرفتم دلم نمیخواد صداشونو بشنوم،فشار بدی رومه و نمیدونم باید چیکار کنم.اولین باره که از نوشتن حالم بهم میخوره از خودم و نوشتن و از وبلاگ.

برشی از کتاب :

فراموش نکنید که کسی ممکن است کاملا در اشتباه باشد اما خودش نداند.او را محکوم نکنید.هر انسان کوته فکری میتواند این کار را انجام دهد.او را درک کنید.این کار فقط از عهده ی انسان های فهمیده،باهوش و ایثارگر بر می آید.صفحه ی 169

این کتاب خوب بود و فکر میکنم اولین باره که از این سبک کتابا میخونم،دوستی در یکی از لایو های خودش در اینستاگرام "آیین دوستیابی"را معرفی کرد و من تیرماه برای خودم خریدمش،از کتاب و محتواش راضی بودم و با مداد زیر خیلی از قسمتهاش خط کشیدم پر از مثال ها و نقل قول ها بود و این اثر سخن نویسنده رو دوچندان میکرد.

+مطمئنا این وضع تموم میشه و من با وجود تمام مشکلات استارت یه کتاب جدید رو میزنم.

۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۰۵
tahi :D

با خوندنِ کتابِ دیروزیِ آدیشی،تصمیم گرفتم از تایم خالیه این روزهام استفاده کنم و کتابِ"مانیفست یک فمنیست در پانزده پیشنهاد"رو شروع و تموم کردم،دوتا کتابی که اخیرا خریده بودم همین کتابا بودن.آدیشی قلم خوبی داره اونقدر ملموس و مهربونانه نوشته که گاها حس میکردم یکی از عمه هام داره باهام صحبت میکنه،شاید در آینده بقیه کتاباشو تهیه کردم.

تعداد کتابایی که توی کتابخونه ی کوچیکم انتظارم رو میکشن،اومد دستم،12 تا!افسوس که اگر همینطور پیش برم تا پایان سال جاری هم تموم نمیشن.

توی این کتاب آدیشی داره در جواب سوال یه دوست راجب تربیت دخترش به نحوی که اون رو یک فمنیست بار بیاره،مینویسه،و 15 پیشنهاد رو ارائه کرده.

برش هایی از این کتاب :

اگر لازم شد به او باج بده،رشوه بده،پاداش بده تا کتاب بخواند.او را تشویق کن تا کتاب بخواند.هرگز بانویی نیجری به نام آنجلا را فراموش نمیکنم.او مادری مجرد بود که فرزندش را در آمریکا بزرگ میکرد.کودکش تمایلی به کتاب خواندن نداشت و مادر تصمیم گرفت برای هر صفحه کتاب به او پنج سنت بدهد.ظاهرا برای مادر گران تمام میشد،اما سرمایه گذاریِ ارزشمندی بود.26

***

..."بسیاری از دختران ما به احساسات مردانی اهمیت می دهند که بدترین صدمه را از آن ها خورده اند"...36

***

به او نشان بده که نیازی ندارد همه دوستش داشته باشند.به او بگو که اگر کسی او را دوست نداشت،حتما شخص دیگری پیدا میشود که او را دوست داشته باشد.

***

برایش روشن کن که اگر قاعدگی نبود،هیچ نژادی از انسان روی زمین حضور نداشت.به او بگو شاید از نظر برخی خون قاعدگی نجس باشد اما همین مرحله ی طبیعی است که از یک زن،مادر می سازد و مادر مقدس ترین واژه دنیاست.48

+خلاصه که این کتاب به همتون پیشنهاد میکنم.

۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۴:۵۹
tahi :D

امروز در کمتر از یک ساعت خوندمش و اینم از کتاب آبان ماه!با وجود حالِ بد دارم به قول و قرارام عمل میکنم!

کتابِ "ما همه باید فمنیست باشیم"خیلی روان و ساده و با صمیمیت بسیاری نوشته شده،قطور نیست و برای توصیفش از همون واژه آشنا و همیشگی استفاده میکنم؛

جذابِ،بشینین بخونیدش،یا وایسین بخونیدش D:

برشی از این کتاب :

ما به دخترهای مان شرم و حیا را می آموزیم. پاهایت را بپوشان. خودت را جمع و جور کن. ما این احساس را که شما از بدو تولدتان زن و ذاتا گناهکار هستید را در آن ها پرورش می دهیم. وقتی که دخترها رشد می کنند و تبدیل به زن ها می شوند نمی توانند از تمایلات شان بگویند، آن ها سکوت اختیار می کنند و نمی توانند صادقانه از آن چه که بدان فکر می کنند حرف بزنند و تظاهر کردن و دروغ گفتن را به شکل هنرمندانه ای به نمایش می گذارند.1

***

برخی از مردم میگویند که زن مطیع و فرمانبردار مرد است،چرا که این در فرهنگ ماست.اما فرهنگ هم دائما در حال تغییر است.من دو خواهر زاده ی بسیار زیبا و دوقلو دارم که پانزده ساله هستند.اگر آن ها صد سال پیش به دنیا می آمدند به هر طریقی که شده کشته می شدند،چرا که صد سال پیش بر اساس اعتقادات فرهنگ 《ایگبو》،به دنیا آمدن یک دوقلو نشانه و نمادی از وجود شیطان بود.امروزه تصور چنین چیزی هم برای همه ی مردم ایگبو غیر قابل باور است.2

+یکی از اون دو کتابی که 21 مهر توی پست 1_12 اشاره به خریدنشون کردم این بود.

1_صفحه 38

2_صفحه 47

۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۲:۵۷
tahi :D
احساساتی که جدیدا بهم دست میده خیلی متفاوت تر شده،شاید عادت کردم نمیدونم اما دیگه از یکباره ایجاد شدن تغییرات ناراضی نیستم،شبیه یه گل مقاوم شدم،شاید مثال گل یکم خودخواهانه باشه اما واقعا منظورم زیبایی و ظرافتش نیست،گلی که رسیدگی خاصی بهش نمیشه و نه خاک خوبی داره نه نور مناسب دریافت میکنه و حتی دیر به دیر بهش آب میرسه،اما زنده س!
گل های زیادی داشتم،خیلی از اونها بارز حقیقی تشبیه من بودن؛
حالشون خوب بود بی اهمیتیهای من رو تحمل میکردن،اما یه روز که یادشون افتادم و رفتم تا از تشنگی درشون بیارم دیدم حسابی از مرگشون گذشته.
نمیخوام شبیه اون گلها باشم!
یه گل مقاوم بودن برام جذاب نیست.
حالم یه حالِ خیلی عجیبه نه خیلی خوبم نه خیلی بد،در خنثی ترین حالت.
امشب حدود 80 صفحه از کتاب"زهیر"خوندم،303 صفحه نسبتا ملموس رو دنبال کردم و یه مقدار مونده تا تموم بشه.
دو بار باهاش اشک ریختم،حالتی معنوی تر از اشک ریختن با کتاب مگه هست؟.
۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۱:۰۸
tahi :D