Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۴۹ مطلب با موضوع «توییت ~/» ثبت شده است

این روزا کلا درگیر پازل و خیالبافی هامم.

در هیچ کتابیُ جز کتابای انگلیسی باز نکردم!یه چندتا کتاب هست که خیلی دوست دارم تهیه شون کنم،مربوط به کلاسامن،پازل دیگه داره تموم میشه،نه از اینکه بابا میگفت پازلِ مسخرس نه از اینکه خودش داره کاملا همراهیم میکنه تا کامل شه حتی بعضی اوقات که حوصله نداشتم اون صدام زد که بیا پازل رو حل کنیم.

واشنا عادت دارم به اینکه بهت بگم که بهم مهربونی کنی،مهربونی کن،باشه؟

۱۴ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۲۰
tahi :D

و بلاخره دیروز اینگار که اجبار باشه به سرِ قرارم با ژینو رفتم.

کتاب"رویا در شب نیمه ی تابستان" از ویلیام شکسپیر،رو بهم هدیه داد،با یه چیزی که شبیه جاکلیدیِ و با رزین و پوست گردو و یه کم خرت و پرت درست شده بود.

اگر ف.ح اونجا نبود احساس خوبی نداشتم،واشنا رو شکر کردم که حداقل گاهی اون رو کنار خودم دارم.

یکم شیطنت کردیم و خندیدیم و مثل اکثر اوقات هیچ چیز خوردنی و نوشیدنی و غیر خوراکی تهیه نکردیم.

سینما اونقدر شلوغ بود که از کنار باجه تا کنار درخت های بید مجنون مردم صف کشیده بودن،و خب مسلما ما از اون ادما نیستیم که تو صف وایسیم برای همین فیلمی نگاه نکردیم.

چهار روزه که درگیر پازل هزارتیکه م هستم و نتونستم "مردی به نام اُوِه" رو شروع کنم.

ازتون یه چیزی میخوام!به واشنا بگید بیشتر از قبل هوای من رو داشته باشه،من خودم بهش گفتم اما میخوام شما هم بهش بگید.

۱۰ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۸
tahi :D
خجالت آوره که 45 دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه ولی با خیال راحت روی کاناپه لم دادم و میخوام راجب کتابی که اخیرا(همین چند دقیقه پیش)تمومش کردم بنویسم و حتی برای رفتن آماده نیستم!
بلافاصله بعد از گلایه از خودم وقت نمیکُشم و میگم که؛
حس های خاص،خلسه،احساسات مطلوب،پایین اومدن اشک،غم و کلی حس دیگه رو با این کتاب تجربه کردم.
"ساحره ی پورتوبلو"بیشتر از هرکتابی نیاز داشت جای ساکتی خونده بشه.
مثل همیشه لذت بردم.
و یادم نمیاد به کسی بابت خوندن یه کتاب اصرار کرده باشم،اینبار هم همینطوره.
هرطور که دوست دارید بخونید،هرچیزی که دوست دارید و فقط سعی کنین ازش لذت ببرین.

"اگر به جای مبارزه با این تنهایی،بپذیرمش،شاید وضع فرق کند.فهمیده ام که تنهایی،وقتی سعی کنیم با آن درگیر شویم،خیلی از ما قوی تر است،اما وقتی نادیده اش بگیریم،ضعیف میشود."ص70
"نمیشود آدم به چیزی که دوست ندارد،اعتقاد داشته باشد..."ص152
"تو چیزی هستی که باور داری هستی."ص173
"آینده نیرنگ باز است،چرا که تصمیماتی که آن را هدایت میکند که اکنون گرفته میشود.همچنان به رکاب زدن بر دوچرخه تان ادامه بدهید،چرا که اگر توقف کنید،می افتید."ص223
"به همین دلیل و دلایل دیگر،به خدا اعتقاد ندارم.فقط ببینید آنها که اعتقاد دارند،چطور رفتار میکنند!"ص248
۰۶ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۲
tahi :D
"الف"رو تا صفحه 48 خوندم اما داشتم کسل میشدم شاید به خاطر بد بودن وضع روحیم بود،به همین دلیل کنار گذاشتمش؛
"ساحره ی پورتوبلو"دیروز دست گرفتم و صفحه ی 75 م.(لامپا خاموش و پرده ها هنوز کنار کشیده نشدن،سخت نگیرین به جلدش الان دقت کردم)
یه حسی همش منو قلقلک میده که زودتر اینا رو تموم کن و بقیه کتابایی که گرفتی رو بخون،حس خیلی جذابیه.
با یه قسمت های اندوه آوری از کتاب"ساحره ی پورتوبلو"که خیلی هم اشک درآر نبودن اشک ریختم.
خواستین کامنت بدین،ترجیحا ناشناس!

۱۵ نظر ۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۱۰
tahi :D

کاراموزی تموم شد و "گریز دلپذیر"هم همینطور؛

یه کتاب کم حجم و بامزه،میتونم بگم تقریبا تا الان هرکتابی که خوندم اونقدراهم بد نبوده که از افتضاح بودنش حرف بزنم.

یه کتاب معمولی و ساده و از اون کتابا که اگر دست من باشن خیلی سریع تموم میشن،برداشت خاصی نمیشد ازش کرد اما بازم جذاب بود.

《...بدانیم نباید با آدم های کله پوک بحث کنیم،این که بگذاریم نفله شوند،بالاخره که نفله خواهند شد،وقتی ما در سینما هستیم،در تنهایی میمیرند‌.》

در کنار"آیین دوستیابی"باید یه کتاب جدید دیگه رو مطالعه کنم.

به زودی دوباره مینویسم.

۲۷ تیر ۹۷ ، ۱۶:۳۰
tahi :D