Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

در کنارِ خودم هستم

Orbit

نویسنده واقف نیست چیزی را بنویسد که،شما از آن سر در بیاورید!
از دید یک مهندس،از دید یک آشپز،از دید یک هنرمند،همان تنهایی هست که بود.

بایگانی

۲۵۶ مطلب با موضوع «توییت ~/» ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۱ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۰
tahi :D
تو که رفتی پی تاب و تپش رود ، برو
به قدم های اسیر لجنم فکر نکن
من 
به دستان خودم 
گورِ خودم 
را کندم
به پذیرایی و دفن و کفنم فکر نکن :))
" من محالم،تو به ممکن شدنم فکر نکن "
و به آلودگیِ پیرهنم فکر نکن
گرچه 
رو زخمی‌ام و دست‌کج و تند زبان
به سر و صورت و دست و دهنم 
فکر نکن
تو که از منزلِ منقل تبر آوردی باز
 " هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکن :)) "
بخت نامـرد 
بزن ! 
بد به دلت راه نده 
به غم انگیزی فرزند و زنم فکر نکن
نفسی تازه کن و 
اره بکش ! 
شاخه بریز !
به غم جوجه کلاغی که منم فکر نکن
شک نکن 
بی من از این ورطه گذر خواهی کرد ..
به نشانی که 
نماند از بدنم فکر نکن
من که از 
منطق و دستور حقیقت گفتم 
به مضامین مجازی تنم 
فکر نکن
باز با این همه هر وقت غمی شیهه کشید ؛
من همین نبش چنار و چمنم 
فکر نکن ...
#علیرضا_آذر
۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۱:۱۸
tahi :D

انقده اتفاقای جورواجور افتاده من نمیدونم اصلا چی بگم!شاید یه روزی سر فرصت بشینم اساسی بنویسم یه رمز گنده هم بذارم روی پست که مبادا ابرو و شرفم با خاک یکی شه :))))

ا.م و کلی ماجرای دیگه.

اومدم فقط بنویسم پیرتر شدم دیدین؟هجده سالگی جذابه؟فکر نمیکنم.

۰۱ تیر ۹۸ ، ۰۰:۰۰
tahi :D

دور تند که میگن اینه ها!اینگار همین دیروز بود که پست قبلی رو نوشتم و منتشر کردم.

خیلیییی سرعت بالاس :)))

اینطور که معلومه هنرستان تموم شد و پاشو از روی خرخره ما برداشت!

میدونین چیه اگر ازم بپرسن کدوم دوره از تحصیل بیشتر دوست داشتی حتما میگم دوره متوسطه اول(راهنمایی)اونقدر اون سال ها شیطون و رها بودیم که تکرار کردنش غیرممکن،بچه هایی که هیچ دغدغه ای نداشتن جز اینکه چطور کلاس و درس رو بپیچونن و به بهونه درس قرار مدار باهم بذارن و قایمکی برن خرید،استرس های جذاب!یاداوری خاطراتم با ف.ب و ا.خ چقدررر شیرین،چقدر شیطنت کردیم وقتی بهشون فکر میکنم یه لبخند گنده میشینه رو لبم،فقط یه چیزی هست نمیدونم بگم یا نه،اما من دلم واسه اون دیوونگی که توی وجودم بود تنگ شده؛

دلچسب،تکرارنشدنی

... و کم کم ویژگی ها و تصمیم هایی که دوستا رو از هم متمایز کرد.

هنرستان منو بزرگ کرد مثل خیلی از چیزای دیگه،دوسش دارم اما نه بخاطر اینکه شاید اونجا بهم خوش گذشته باشه!اونجا بهم خوش نگذشته،دوسش دارم چون محیطش منو بزرگ تر و عاقل تر کرد.

+یه خانم کسل و خسته و چشم درد در حال تایپ میخونمتون اما یواش و بی سر و صدا

۲۲ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۵
tahi :D
کی باورش میشه این حجم از دور تند بودن زندگی رو!
کل خرداد سال پیش جلو چشام رژه رفت،دست و دلم نمیره به نوشتن حس خوبی ندارم انتظار میکشم و هنوز یاد نگرفتم از زمان حال لذت واقعی رو ببرم،شاید یکی باید بهم یاد بده چیکار کنم.
۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۳۰
tahi :D